سایت رمان سیتی از بازدید کنندگان تشکر می کند
امید وارم از رمان های ما خوشتون بیاد
باتشکر
همینطور میتونید داستان زندگی خودتونو برای من بزارید
قسمت ششم رمان زیبای عاشق اسیر.....
عاشق اسیر...
عاشق اسیر....
شاید دل من عروسکی از چوب است
مثل قصـــــه ی پینوکیــو محبوب است
اما چه دماغـــــــــــی داره این بیچاره
از بس که نوشته: "حال من هم خوب است.!!"
اینم قسمت دوم.....
عاشقانه هايم مال تو..........
عشق، سيري چند؟
همه ي هستيم مال تو........
دل خوش، سيري چند؟
چشمانم مال تو..............
نگاه، سيري چند؟
اشكانم مال تو.........
غم، سيري چند؟
لبخندم مال تو...........
خنده، سيري چند؟
این سيري چند... سيري چند؟
ای دريغا.... از اين افسوس هاي پر درد
كه با اخرين خيالت گشتند پرپر
ای دريغا..... از این واژه واژه هاي عشق
كه شدند سيري چند
ای دريغا ......... از اسير مانده در عشق
كه با عشق دو چشمانت گشته .... عاشقي اسير
از طرز حرف زدنش متنفرم.....انقدر تن صداش نازك و دخترون است كه گاهي صداشو نمي شنوم
مدل موهاشو اصلا دوست ندارم
دستاش خيلي ظريفن انگار تا به حال باهاشون يه ميخم بلند نكرده چه برسه به اجر
هيكلي و توپره..... ولي شكم نداره...اره شكم نداره چيزي كه من به شدت ازش بدم مياد
بهش نگاه مي كنم .....كنارمه............